غزل شماره 210 حافظ: دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود

به گزارش وبلاگ دیجی سافت، غزل شماره 210 حافظ در زمانی سروده شده که شاه شیخ ابواسحاق از شیراز متواری و در اصفهان به سر می برد و حافظ دوست و حامی خود را از دست داده است. حافظ می گوید شب گذشته در جمعی از دوستداران ممدوح بوده است و تا پاسی از شب درباره فضایل و محاسن یار صحبت می کردند. دل از مژه های یار خون شده است ولیکن باز هم عاشق کمان ابروی اوست.

غزل شماره 210 حافظ: دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود

وبلاگ دیجی سافت | سرویس فرهنگ و هنر

دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود

تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود

دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت

باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود

هم عفاالله صبا کز تو پیامی می داد

ور نه در کس نرسیدیم که از کوی تو بود

عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت

فتنه انگیز دنیا غمزه جادوی تو بود

من سرگشته هم از اهل سلامت بودم

دام راهم شکن طره هندوی تو بود

بگشا بند قبا تا بگشاید دل من

که گشادی که مرا بود ز پهلوی تو بود

به وفای تو که بر تربت حافظ بگذر

کز دنیا می شد و در آرزوی روی تو بود

〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰

تعبیر فال حافظ شما

آرزوهای بسیاری در سر داری اما مدتی از همه دور بوده ای، اکنون حس جدیدی در تو جوانه زده است، گویا دل در گروی یار داده ای که بسیار مبارک است. با اخلاق خوبی که داری می توانی دوستان زیادی را در اطراف خود جمع کنی. در زندگی خود صادق باش و وجودت را از دروغ خالی کن، ماه پشت ابر نمی ماند. اگر از نظر معیشت و اوضاع مالی در تنگنا هستی، بهتر است نگران نباشی چون تو پیروز می شوی ولی هرگز به این پیروزیت ها مغرور مشو که شکست خواهی خورد. دوستان صمیمی ات را از خود دور مکن تا در آینده تنها نمانی. حوصله و صبر داشته باش تا به هدفت برسی.

〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰

شاهد فال:

غزل شماره 211 - دوش می آمد و رخساره برافروخته بود

〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰

غزل شماره 210 حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

کد مولتی مدیا

دانلود

فیلم اصلی

معنی و تفسیر غزل شماره 210 حافظ

بیت اول

دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود

تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود

دیشب گفتگوی مجلس ما درباره گیسوان تو بود و تا نیمه های شب از حلقه های به هم پیوسته زنجیر زلف تو سخن می گفتیم.

✦✦✦✦

بیت دوم

دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت

باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود

با آنکه دل از تیر مژگان تو در خون می تپید باز در آروزی دیدار ابروی کمانی تو بود و یا باز مشتاقانه در آرزوی تیر دیگری از کمانخانه ابروی تو بود.

✦✦✦✦

بیت سوم

هم عفاالله صبا کز تو پیامی می داد

ور نه در کس نرسیدیم که از کوی تو بود

باز هم رحمت به نسیم صبا که پیامی از تو برای ما آورد وگرنه ما با کس دیگری که از کوی تو آمده باشد برخورد نکردیم. عفالله جمله ای دعایی است یعنی خداوند او را مورد لطف و رحمت خویش قرار دهاد.

✦✦✦✦

بیت چهارم

عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت

فتنه انگیز دنیا غمزه جادوی تو بود

دنیا، از غوغا و غائله عشق ناآگاه بود. اشارت دلبرانه چشم جادوگر تو چنین شور و شری را در دنیا به راه انداخت.

✦✦✦✦

بیت پنجم

من سرگشته هم از اهل سلامت بودم

دام راهم شکن طره هندوی تو بود

من سرگردان هم روزی آسوده احوال و بی تشویش بودم، این چین و شکن زلف سیاه تو بود که دام راه و سبب گرفتاری من شد.

✦✦✦✦

بیت ششم

بگشا بند قبا تا بگشاید دل من

که گشادی که مرا بود ز پهلوی تو بود

بند قبایی را که پوشیده ای، باز کن تا من خرسند شوم، زیرا وسعتی که در معیشت من بود از پهلوی تو حاصل می شد.

✦✦✦✦

بیت هفتم

به وفای تو که بر تربت حافظ بگذر

کز دنیا می شد و در آرزوی روی تو بود

تو را به وفاداری ات سوگند می دهم که به سر خاک مزار حافظ قدم بگذار، زیرا در حالی از این دنیا می رفت که آرزوی دیدن تو را در دل داشت.

منبع: شرح جلالی بر حافظ و شرح خطیب رهبر با تصرف و تلخیص.

منبع: setare.com

به "غزل شماره 210 حافظ: دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "غزل شماره 210 حافظ: دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید